جمعه 15 شهریور مراسم عقد عموی ارمیا بود منم یادبودهای سر عقد رو از چند روز قبل شروع کردم به درست کردن و همین طور کادوهامونو . البته این وقت سال اسکناس نو پیدا کردن مکافات بود به همین دلیل به داداش متوسل شدم و از خزانه بانک برام اسکناس آورد و شب هم این هزار تومانی ها رو درست کردم و وسطش هم یک گل از کاغذ دستمال درست کردم و گذاشتم. هیجده شهریور خاله فهیمه برای شام دعوتمون کرده بود بریم خونشون ولی چند ساعت بعد مامان که خونه فهیمه بود زنگ زد که برنامه عوض شده و قراره خاله رضوان که از مدرسه رفته خونه فهیمه اینا کوفته تبریزی درست کنه و باهم بریم راه آهن . ظهر هم هانیه اینا نهار خونه ما بودن و این انگورها رو هانیه خر...