ارميا رو خواستيم ببريم كلاس ژيمناستيك ثبت نام كنيم كه گفتند بايد چهار سال تمام رو داشته باشه كه دست از پا درازتر برگشتيم ارميا با ديدن تمرين هاي بچه ها كلي ذوق كرده بود و از سالن بيرون نمي اومد آخر سر با گريه آورديمش و هر كي رو مي ديد بهشون ميگفت بابا منو كلاس ورزش نميبره وقتي به ارميا توضيح داديم كه بايد بزرگتر بشي و ... از فردا دستش رو يك وجب بالاتر از سرش ميبرد و ميگفت ببينيد من بزرگ شدم و از شوق كلاس غذا رو خوب ميخورد كه مثلا زودتر بزرگ بشه وبره كلاس ارميا يك روز صبح داشت با موبايل گيم بازي ميكرد كه يك دفعه ديدم ميگه مامان ببين كلك زدم با شنيدن اين كلمه شوكه شدم كه ارميا اولين بار واژه كلك رو بكار برد...