سه شنبه 30 شهريور سال 95 ( مصادف بود با روز عيد غدير خم ) چون كار اقا جمال رو يك ماهه دادن سراب و فهيم اينا يكشنبه 28 شهريور اومده بودن تبريز و موقع رفتن به سراب مامان اينا رو برده بودن و از انجا هم رفته بودن سرعين چهارشنبه 31 شهريور سال 95 فهيم صبح زنگ زد علي مريضه همه فكر كرديم شايد ديروز تو سرعين سرماخورده ولي شب باز زنگ زد كه علي اصلا خوب نيست و داريم مياريمش تبريز و ما هم همگي بدو بدو رفتيم بيمارستان ( شهريار و سينا پذيرش نكردن و انتقال دادن به كودكان ) خلاصه تا نصف هاي شب طول كشيد و علي رو بستري كردن حال علي خيلي بد بود و دوازده روز تو بيمارستان بود.براي همين آخر تابستان خوبي نداشتيم . ولي به لطف خدا علي خوب شد و از بيمارستان...