كچل شدن ارميا
چهارشنبه 27 خرداد سال 94 عصر داشتم با كامپيوتر كار ميكردم ارميام رفته بود اون يكي اتاق داشت بازي ميكرد كه يك هو ديدم از اتاق پريد بيرون با اين قيافه رفته بود با قيچي كوچك مال خمير بازي ها موهاشو زده بود از هر دو طرف با ديدن اين صحنه احساس كردم قلب ايستاد زنگ زدم به اكبر كه زود پاشو بيا ارميا رو ببر موهاشو اصلاح كن. اكبر تا رسيد خونه هاج و واج مونده بود فوري ارميا رو حاضر كرد و برد سلموني ( تازه اعتماد به نفس ارميا جالب بود ميگفت خوب شده ؟؟؟ ) اكبر از سلموني زنگ زد كه ميگن هيچ كاريش نميشه كرد از هر دو طرف برداشته منم عليرغم ميلم قبول كردم و موقع برگشتن به خونه با اين صحنه روبرو شدم . اكبر بعد از سلموني برده بود خ...