مسافرت خونه دایی نادر
٢٩ اسفند صبح زود با خاله فهمیه اینا حرکت کردیم به طرف نوشهر و شب حدود ١٠ رسیدیم .دایی نادر و الشن و آرشام بیرون خونه ،منتظر ما ایستاده بودن .زن دایی پروین هم که دستش درد نکنه کلی تو خونه برامون تدارکات شام دیده بود.
تحویل سال ٣٠اسفند ،ساعت ۱۴:۳۱:۵۶ روز چهارشنبه بود(سال مار هم بود که از ظرف سبزه هم مشخصه)
٣٠ اسفند سال ٩١ سر سفره هفت سین ( اینم آرشامه که اکثراً میگن ارمیا شبیه اونه )
١ فروردین سال ١٣٩٢ - نوشهر - ایستگاه حسینی
اینم ٢ فروردین جنگل سی سنگان ( عشق ارمیا هم به توپ یا به قول خودش پتتا همه جا معلومه)
این هم عکس چندتا از توپ های ارمیا (که معمولا اکثر روز با اینا سرگرم میشه و شب هم که بابا میاد باهم توپ بازی میکنن )
از نوشهر برای ارمیا باز جند تا جورچین خریدیم چون از قبل عید یادگرفته و علاقه زیادی بهشون داره .
این هم عکس چند تا از کتابها و وسایل کمک آموزشی ارمیا
٦ فروردین آنا و خاله رضوان که از کربلا اومده بودن مراسم گرفته بودن ما هم ظهر آماده شدیم و رفتیم خونه خاله رضوان ( یا به قول ارمیا بااااااااااجججججججججی )
پنجشنبه ٢٢ فروردین تولد پرنسس پینار بودیم که کلی هم بهمون خوش گذشت و برای ارمیا هم کلی بادکنک دادن ( به قول مامان پینار مراسم تاج گذاریه )
٢٣ فروردین پارک الغدیر - همگی برای نهار رفته بودیم و آقا وحید این عکسها رو گرفتن.
عشق به توپ ارمیای ما تمومی نداره
یکشنبه ٢٥ فروردین