ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

ارمیا مسافر کوچولو

روز عرفه و عید قربان

1392/7/23 19:39
نویسنده : مامان ارمیا
244 بازدید
اشتراک گذاری

یادش بخیر - من و اکبر شب عرفه از طریق  بی بی  چک فهیمدیم که ارمیا تو راهه و تا چند ماه دیگه قراره بیاد . همیشه شب عرفه یادآور این خاطره خوبه برای ما . به قول اکبر خدا ارمیا رو به مناسبت عید قربان به ما عیدی داده که واقعا هم قدمش تو زندگی ما خیر و برکت داشته  قلب  قربون خدا برم

 به رسم هر سال شب عید قربان همه حنا به ناخن هامون میذاریم که امسال هم که عصر خونه مامان بودیم ، بابا تاکید میکرد به ناخن های ارمیا حتما حنا بذاریم و یادمون نره .

البته بماند که با چه مکافاتی این کار رو کردیم تا بیدار بود اصلا نمی گذاشت و به پیشنهاد اکبر اول خوابوندیم و بعد دست بکار شدیم .از خود راضی

سه شنبه 23 مهر سال 92 مصادف با روز عرفه  .

 چهارشنبه 24 مهر سال 92 مصادف با عید قربان .

به مناسبت عید قربان هر ساله نهار خونه باجی می ریم که امسال هم این رسم بر جا بود و صبح ارمیا و اکبر رفتن حمام .

و بعد حاضر شدیم و رفتیم . دست حاج عمو و آبجی رضوان واقعا درد نکنه هم غذاها خوشمزه بود و هم به ما و هم به بچه ها خیلی خوش گذشت .

البته فکر کنم بیچاره آبجی رضوان یک هفته هم کار کنه از ریخت و پاش های بچه ها تموم نمیشه .

البته میشه حدس زد این بازی بچه ها با چه سر و صدایی همراه بود خوشمزه

فکر میکردیم با این همه بازی و ورجه ورجه ارمیا تا برسه خونه میخوابه . نخوابید که هیچ حسابی هم تو جو بازی و شیطنت بود که اینجا از چشماش میشه فهمید .(ساعت ده شبه )

 موقع خواب اکبر میخواست به ارمیا قصه بگه اکبر گفت یکی بود یکی نبود ارمیا خودش شروع کرد به صدای پج پچ به اکبر قصه گفتن بی دانا هاپو واریردی بی دانا دا نی نی سی واریر دی ، که اکبر از خنده روده بر شده بود که جای اینکه من به ارمیا قصه بگم اون داره به من قصه میگه که بخوابم .

یاد گرفته اسم شنگول ، منگول رو بگه دندول مندول انقدر شیرین میگه که هر کی میبینه میگه اسم شنگول منگول رو بگو ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)