تيپ ارميا
چهارشنبه 7 آبان سال 93
ارميا تو خونه حوصله اش سر رفته بود و بيخود بهونه ميگرفت خاله فهيمه كه زنگ زده بود و داشت با ارميا حرف ميزد بهش گفت اگه دوست داري به مامانت بگو آمادت كنه عمو جمال كه از اداره مياد بياد دنبالت بيا خونه ما با ال آي و علي بازي كن .
تا اين جمله خاله فهيمه تمام شد ارميا گوشي رو داد دست من و رفت من هم كه حواسم نبود كه ارميا چكار داره ميكنه يك هو ديدم از اتاق بدو بدو بيرون اومده و ميگه مامان من حاضرم من حاضرم به عمو جمال زنگ بزن زودتر بياد
اينم لباس پوشيدن ارميا بدون كمك من ( واقعا نمي دونم تو اين چند ثانيه اين همه وسايل رو چطور پيدا كرده بود .معمولا لباس تابستوني ها رو يك جا و لباس زمستوني ها رو يك جا ميذارم)
اينجا دندون شكسته ارميا معلومه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی