رفتن به سردرود و ائل گلي
چهارشنبه 26 فروردين سال 94
ديروز با آبجي رضوان يك سر رفتيم بيرون براي خريد و از آنجا رفتيم خونه خاله فهيم و بچه ها كلي با هم بازي كردن و وقتي خواستيم برگرديم ال آي و ارميا راضي نبودن و اصرار كردن كه شب آنجا بمونيم و براي همين شب مونديم و صبح كه من كار داشتم ارميا موند خونه خاله فهيمه و آنها هم طبق قرار قبلي امروز با آنا اينا نهار رفته بودن سردرود ( باغچه سنتي آنا )
اينم آقا پليس ما با تفنگ كوچولوش كه حاج عمو بهش داده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی