رفتن خونه دختر خاله مينا
چهارشنبه 16 دي ماه سال 94 مامان صبح اومد خونه ما بعد از ظهر ارميا رو برد حموم و كلي تو حموم با ارميا بازي كرد . به مامان پيشنهاد دادم كه به بقيه هم بگيم شام بيان و مامان هم موافقت كرد . زنگ زدم به خواهرها و رعنا اينا كه شام بيان خونه ما . عصر حدود هفت اينا همه اومدن و كلي هم خوش گذشت . مامان و علي شب موندن خونه ما . پنجشنبه 17 دي ماه سال 94 دختر خاله مينا براي نهار دعوتمان كرده بود مامان و خاله و علي حدود يازده رفتند و منم ساعت دوازده تو اشكان قرار گذاشته بوديم كه هانيه اومد دنبالمان و با فهيمه و آبجي رضوان رفتيم خونه دختر خاله مينا . بعد از ظهر ارميا كلاس داشت اكبر حدود پنج اومد دنبالمان كه ديديم با ما...