رفتن به خونه دوست ارميا
سه شنبه 17 آذر سال 94 مامان دوست ارميا از چند روز قبل زنگ زده بود و ما رو به مراسم عزاداري امام حسين در خونشون دعوت كرده بود . ارميا هم از روزي كه مامان امين زنگ زده بود لحظه ها رو مي شمرد و ميگفت چند روز ديگه بخوابم و بلند شم ميريم خونه امين اينا . بالاخره روز موعد رسيد و با ارميا رفتيم و امين و ارميا رفتن اتاق امين و دوتايي آنجا تا پايان مراسم بازي كردن ( اين عكسها رو هم داداش امين _ علي آقا - انداختن ) ...