چهارشنبه سوري
سه شنبه 25 اسفند سال 94 ( چهارشنبه سوري ) مامان مطابق هر سال همه رو شام دعوت كرده بود البته چون ما فرشها رو داديم قاليشويي از ديروز اومديم خونه آنا . البته علي و آرمان هم شب اومدن و حسابي بهشون خوش گذشت . بعد از شام رفتيم براي اجراي مراسم آتيش بازي چهارشنبه سوري ، كه ارميا از صداي ترقه ها ترسيد در حالي كه از چند روز قبل ميگفت پس كي قراره چهارشنبه سوري بشه و ما آتيش بازي كنيم . ...