ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

ارمیا مسافر کوچولو

اومدن دايي نادر اينا از نوشهر

چهارشنبه 18 شهريور سال 94 داداش اينا كه تبريز بودن قرار شد شام همگي بريم بيرون و ما هم باز پارك مينياتور رو پيشنهاد داديم تا براي داداش اينا يك جاي تكراري نباشه . ارميا الشن رو خيلي دوست داره ...
2 آذر 1394

رفتن به پارك مينياتور

يكشنبه 8 شهريور سال 94 مامان باز زحمت كيده بود و همه رو براي شام دعوت كرده بود امروز چون تولد اكبرم بود من شيريني خريدم و حسابي تو پارك اكبر رو سورپرايز كردم . هوا ابري بود ما هم شام رو زود خورديم كه اگر بارون شروع شد بلند بشيم كه اتفاقا باران خيلي خيلي شديدي هم باريد و همه خيابونها رو آب گرفته بود به زور رسيديم خونه . مامان براي همه بچه ها پفيلا خريده بود و داده بود دست ارميا كه به هر كدوم يك دونه بده ارميا هم ديگه از دستش زمين نميذاشت منتظر بود ال آي و پارلا و علي و آرمان از راه برسن و سهمشون رو بده . ...
2 آذر 1394

رفتن به برنامه تلوزيوني نازبالالار

دوشنبه 12 مرداد سال 94 از قبل بچه ها رو خاله هانيه از طريق سايت ثبت نام كرده بود و امروز هم قرار بود ببريمشون . آقا وحيد من و هانيه و بچه ها رو برد سازمان صدا و سيما و خاله فهيم هم تو خونه نشسته بود و برنامه رو ضبط كرده بود . ...
2 آذر 1394

تولد ارميا

شنبه سه مرداد سال 94 از دو هفته قبل موقع برگشتن از كلاس ارميا دوتايي رفته بوديم قنادي تبريزي براي انتخاب كيك و بالاخره دوتايي طرح يك ماشين رو انتخاب كرديم . ارميا چند روزه لحظه ها رو ميشماره و ميگه چند روز بخوابم تولدم ميشه و تو تزيين خونه كمك ميكنه . ارميا عاشق رقص آذريه . خواسيتم بفرستيم كلاس گفتند خيلي زوده براش ولي خودش يك حركاتي در مياره و خيلي هم جالبه . اينم كوچك ترين مهمونمون اينم سورپرايز خاله فهيم  اينم فرداي تولدشه . ...
28 آبان 1394

رفتن به پل معلق مشگين شهر

شنبه 27 تير سال 94 ( مصادف با عيد سعيد فطر ) طبق برنامه قبلي حدود دو اينا حركت كرديم ( دايي ناصر اينا و خاله هانيه و خاله فهيم و آبجي رضوان اينا و آنا اينا تو ماشين ما بودن) رفتيم مشگين شهر ولي چون هوا باراني بود نتونستيم شب پياده بشيم و برگرديم البته قرار بود شب آنجا بمونيم براي همين شب خوابيديم و صبح دوباره رفتيم براي ديدن پل معلق كه خيلي هم شلوغ بود و تو وروديه خيلي منتظر شديم . ولي خيلي جالب بود و به ديدنش مي ارزيد . يكشنبه 28 تير سال 94 آن طرف پل كه شهر بازي بود همه بچه ها كلي آنجا بازي كردن و بهشون خوش گذشت .   ...
28 آبان 1394

رفتن به نماز عيد سعيد فطر

شنبه 27 تير سال 94 امروز عيد سعيد فطره با ارميا و اكبر رفتيم نماز عيد فطر ( ميدان قونقا ) ( يادش بخير پارسال نماز عيد فطر رو با آبجي رضوان اينا تو حرم امام رضا خونده بوديم ) ارميا بعد از نماز كلي ما رو خندوند ميگفت چرا اين نماز انقدر قنوت داشت . اكبر ميگفت سر نماز هي ميرفت ركوع و مي ديد ما نرفتيم بلند ميشد مي ديد همه قنوت گرفتن اينم ميگرفت بعد قنوت دوباره ميرفت ركوع و ميديد ما باز نرفتيم .اكبر ميگه انقدر تعجب كرده بود كه اين نماز چطوريه ؟؟؟ ...
28 آبان 1394

بازي هاي ارميا

چهارشنبه 24 تير سال 94 عصر رفتيم با اكبر كمي براي افطار خريد كنيم و ارميام كه عاشق اين اسبه، چند بار اكبر سوارش كرد و ارميا خوشحال و خندان برگشت خونه ...
28 آبان 1394