ده فروردين شام همه خونه خاله فهيمه بوديم و ارميا موقع برگشتن شب رفت خونه آنا . يازده فروردين روز مادر بود كه دايي ها رفته بودن ديدن مامان كه مامان ميگفت ارميا اندازه يك آدم بزرگ تو پذيرايي كمكم كرد .عصر هم ارميا و اكبر رفته بودن و برام كادو خريده بودن دوازده فروردين شام خونه دايي ناصر اينا دعوت بوديم كه صبح من با ارميا رفتم خونه آنا و بعد از ظهر هم خاله هانيه اينا اومدن دنبالمون رفتيم خونه دايي ناصر اينا و تا دير وقت هم آنجا بوديم كه خيلي هم خوش گذشت . ( برنامه سيزده بدر رو هم آنجا هماهنگ كرديم ) سيزده فروردين هم رفتيم مزرعه عمو جمال اينا كه حسابي به ما خوش گذشت و كلي هم بچه ها با هم تو هواي آزاد بازي كردن ...