اومدن خاله هانيه اينا
دوشنبه دهم شهريور سال 93
خاله هانيه زنگ زد كه كمي بيحاله بخاطر بارداريش ، كه من رفتم خونشون و ديدم آبجي رضوان هم از مدرسه رفته آنجا ( البته آبجي رضوان شب هم بخاطر مريضي پارلا كه مسموم شده بود و سرم بهش زده بودن آنجا بوده )كه بعد از ظهر همگي رفتيم مراسم چهلم خاله بابا و از آنجا ما برگشتيم خونه و خاله هانيه اينا رفتن براي پارلا چادر مسافرتي بخرن كه از آنجا هم يك سر اومدن خونه ما و ارميا و پارلا كلي با چادر بازي كردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی