رفتن خونه خاله رضوان
پنجشنبه بيست شهريور سال 93
خاله رضوان زنگ زد كه پارلا از ديشب خونه ماست و قراره خود هانيه اينا هم براي نهار بيان و به من گفت كه منم با ارميا برم خونشون
تا عصر كه اكبر اومد آنجا بوديم و ارميا و پارلا كلي با هم بازي كردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی