شب یلدا
جمعه 29 آذر آبجی رضوان مراسم عزاداری امام حسین داشت بچه ها رو گذاشتیم پیش باباهاشون خونه خاله فهیمه .
شنبه صبح اکبر منو برد خونه مامان و عصر هم بقیه آمدند و شب یلدا دور هم بودیم و خوش گذشت مخصوصا که خانواده خواهر شوهر آبجی رضوان هم آمده بودن و با اونا بودن بیشتر برامون لذت بخش بود.
مطابق رسم هر ساله آخر سر آبجی رضوان هم یک فال حافظ باز کرد و این غزل اومد
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی