ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

ارمیا مسافر کوچولو

شروع سال دوم زندگی

1392/2/31 10:20
نویسنده : مامان ارمیا
148 بازدید
اشتراک گذاری

٣١ تیر  ظهر این عکس ها را انداختم و عصر که اکبر اومد نشان دادم وکلی خندیدیم

اینم ٣ مرداد سال ١٣٩١ که ارمیا رو از حمام در آوردم و تو تختخش راحت خوابیده( لا لا لا لا گل نازم )

لالالالا گل نازم

تویی سرو سرافرازم

تویی سرو و تویی کاجم

تویی افسر، تویی تاجم

لالالالا گل نرگس

نباشم دور ، زتو هرگز

همیشه در برم باشی

چو تاجی برسرم باشی

 

٢٩ مرداد سال ١٣٩١ مصادف بود با عید فطر دم ظهر که ارمیا خواب بود من و اکبر موهاشو کوتاه کردیم و بعد از بیدار شدنش بردیم حمام و قیافش کلی عوض شده بود .بعد لباسهاشو تنش کردیم و رفتیم مهمونی .( البته تیر ماه اکبر ارمیا رو برده بود برای اصلاح ،چشمتون روز بد نبیبنه از بس گریه کرده بود که نگو و نپرس. از صدای ماشین اصلاح ترسیده بوده، که این دفعه خودمون دست بکار شدیم و موهاشو زدیم اتفاقا بد هم نشد )نیشخند

 

 جمعه ١٧ شهریور ساعت ١٩:١٠ عصر  این عکسها را با اکبر گرفتیم .اینجا مشخصه که ارمیا چقدر عاشق توپه که از بین عروسکهاش فقط توپ کوجولوشو برداشته.

ارمیا از این ماه(شهریور ) یاد گرفته موهاشو با شانه خودش شانه کنه ( البته با چه کیفیتی بماند چشمک)

٧ آبان سال ١٣٩١ عروسی دعوت بودم که برای خود ارمیا هم کارت داده بودن برای همین بردمش ( اولین دعوتش به عروسی و رفتن به تالار آنتیک )

از آبان یاد گرفته اعضای بدنش رو وقتی میپرسیم نشون میده مثلا ً دستات کو، دندونات کو و....

موقع خداحافظی بدون استثنا بای بای میکنه و با همه افراد تک  به تک دست میده .

یکشنبه ٥ آذر سال ١٣٩١ ( روز عشورا)

 

این هم شب عاشورا که دعوت بودیم برای شام .ارمیا رو حاضر کرده بودم که بریم.

سه شنبه ٢١ آذر سال ١٣٩١

 از آذر ماه سال ١٣٩١ ارمیا یاد گرفته وقتی کار خوبی میکنه برای خودش دست میزنه و خودشو تشویق میکنه و همچنین یاد گرفته با چشماش بترسونه ( چشماشو کامل باز میکنه )

از دی ماه ١٣٩١ ارمیا یاد گرفته برای کاراش اجازه بگیره - صدای حیوانات رو درمیاره (مثلا می پرسیم اقا گاوه چی میگه جواب میده یا جیک جیک چی میگه جواب میده )

یاد گرفته غذاشو خودش میخوره .اصلاً نمی ذاره من و اکبر بدیم پیاله و قاشق خودشو میاره غذاشو میدم میره میشینه خودش میخوره .

یاد گرفته سبزی یا خواربار پاک میکنم زودتر از من میاد سروقتشون و می ریزه و می پاشه (به هوای خودش داره کمکم میکنه )

اسفند ١٣٩١ یاد گرفته بگه الله - وقتی میگیم از خدا تشکر کن دستاشو مثل قنوت بلند میکنه - از بقیه هم میگیم تشکر کن دستاشو میذاره روی سینه اش و خم میشه.

از اسفند ،ارمیا یاد گرفته وقتی نماز می خونیم بلند میشه مثل ما خم و راست میشه و پچ پچ میکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان پینار
5 اردیبهشت 92 11:08
عکسها خیلی خوشگلن مامانی دستت درد نکنه. اون شال گردنم که نگو ارمیا جان خیلی با مزه شده.
مامان پینار
7 اردیبهشت 92 15:14
ملت چقدر اسباب بازی دارن.
راستی شام ارمیا پلو بود؟؟


کدوم شام ؟