ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

ارمیا مسافر کوچولو

دومین سالروز تولد

 پنجشنبه 3 مرداد سال 92 خانواده اکبر و من خانه ما افطار دعوت داشتند و بعد از افطار هم مراسم تولد ارمیا و ال آی برگزار شد. هم پارسال و هم امسال تو سفارش کیک مشکل داشتیم اکثر قنادی ها به خاطر پخت زولبیا و بامیه سفارش کیک نمی گرفتند . ارمیا اسباب بازی هاش همش دستشه . حتی وقتی میخوایم بیرون بریم باید چند تا رو بگیره دستش ما رو باش داریم از کی عکس میگیریم رفته رفته به اسباب بازیهایی که تو دست ارمیا هست اضافه میشه دیگه دستاش جا نداره ماشینشو زده دندونش ارمیا بیشتر از همه کادوهاش از این توپی که پسر دایش آرمان براش خریده بود خوشش اومده بود ( ارمیا که عاشق توپ...
3 مرداد 1392

خونه ی دوست ماما ن ارمیا

11  تیر - سه شنبه امروز خو نه ی یکی از دو ستان دبیر ستا نی مون دعوت بودیم . معمو لا هر چند یکبار از این دو ره ها می ذاریم ،دست دو ستمو ن درد نکنه وا قعا زیاد زحمت کشیده بود. انواع دسر و عصرو نه و...با تز ینات زیبا به ماما ن ها و بچه ها خیلی خوش گذشت .چند تا عکس از امروز می ذارم تا برامون  تداعی کننده ی  این  روز خوب و به  یاد ما ند نی  با شه . ارمیا ،بچه ام چه ذوقی کرده ،توپ گنده براش جذاب اومده وذوق کرده. ای جان ،چه ابراز احساساتی هم می کنه به این توپ   (اول نازش می کنه ) بعد... اینجام رفته سراغ  کمد اسبا ب بازی ها ، شیطو ن ببینین چطو ر داره نگام می کن...
11 تير 1392

از شیر گرفتن

بعد از برگشت از مشهد از تاریخ نه تير( یکشنبه )شروع کردم ارمیا رو از شیر گرفتن (سخت ترین دوران ) همش یک جا می افتاد و می خوابید - خیلی دلم براش میسوخت شنبه 15 تیر خاله و دخترخاله ها قرار بود بیان خونه آنا و ما هم آنجا بودیم.( هر وقت میریم خونه آنا ، ارمیا کلی خوشحالی می کنه ) البته هر روز از خواب که بیدار میشه میگه گعداخ میگم کجا میگه آنا گیل ارمیا عاشق سویچ و موبایله   16 تیر ارمیا صاحب یک پسر عمه شد بنام علی که ارمیا بهش میگه علی توچول ( منظورش علی کوچولو هست ) اینم عکس علی توچول ما ...
10 تير 1392

مسافرت

پنجشنبه 31 خرداد سال 1392 - امامزاده سید ابراهیم آستارا ارمیا چه دخیلی بسته . انگار میخواد حاجت بگیره بچم .  اینم حالت قهر کردن ارمیا کنکاش در طبیعت ماجرای عشق به توپ همچنان ادامه داره   عصر از خونه دایی نادر همگی رفتیم کنار دریا -ایستگاه حسینی چالوس-.موج اومد روی پاهای ارمیا.ارمیا هم خیلی ترسید و دیگه طرف آب نمیرفت .( اینجام داره باباش رو صدا میکنه ) بعد از اینکه اکبر رفت پیشش ، با چه نفرتی داره به دریا نگاه میکنه . جنگل های گلستان - ارمیا نسبت به هر موقعیتی یک توپ برای بازی خودش  پیدا میکنه جمعه یک تیر سال 1392 - اولین سفر ارمی...
31 خرداد 1392

تسبیح چینی

ارمیا که چند روزه حالش زیاد خوب نیست اکثراً گریه میکنه و میخواد که بریم بیرون . واسه همین خاله هانیه یا به قول ارمیا ناع با پارلا اومد دنبالمون رفتیم بیرون .شام هم که خونه عزیز دعوت بودیم . ارمیا که چند وقته براش از تسبیح چینی ها خریدیم هر جا میره با خودش میبره . ...
26 خرداد 1392

آقای راننده

ارمیا علاقه زیادی به ماشین داره هر وقت اکبر از ماشین پیاده میشه ، فوری میره صندلی اون و سویچ رو در میاره و میاندازه با دنده ها بازی میکنه. امروز هم (26 خرداد 92 ) با تعجب دیدم سویچ رو که انداخت استارت هم زد و ماشین رو روشن کرد . خودم شاخ درآورده بودم . ...
26 خرداد 1392