یک سال اول بعد از عید تا خرداد
١٦ فروردین سال ١٣٩١ ظهر ساعت ٤ ارمیا رو بردم حمام و این عکس رو گرفتم.
ساعت ١٢ شب ارمیا شلوغی میکرد خواستیم تنبیه اش کنیم گذاشتیم تو سبد ولی عین خیالش نبود و ما هم کلی خندیدیم.(١٦/١/٩١)
چهارشنبه 13 اردیبهشت سال 1391 با تعجب دیدم ارمیا خودش به تنهایی رفت روی تخت .اکبر باورش نمیشد که با هم رفتیم کنار تخت خواب و ارمیا رو گذاشتم کنارش و اکبر هم دید که ارمیا با دستاش ملافه ها رو میگیره و با کمک اونا خودشو بالا میکشه .
اینم عکس ارمیا تو رو یخچالی خونمون
١٨ اردیبهشت مامان اینا اسباب کشی داشتند و سر همه گرم بود که یک دفعه دیدیم ارمیا چهار دست و پا اومده و صاف وسط حیاط وایستاده .
ارمیا امروز اولین پله رو خودش خونه مامان اینا بالا رفت .
اینم شکار لحظه ها توسط خاله هانیه که تو اون شلوغی اسباب کشی با موبایلش این عکس ها رو گرفت .همه تعجب کرده بودیم از اینکه خود ارمیا ، دیده بود حواس همه سرگرمه کار و اسباب کشیه ، خودش دست بکار شده و اومده بود وسط حیاط .
ارمیا یاد گرفته درهای کابیت ها رو باز میکنه و هر چی توشون هست تند تند و با جدیت تمام میریزه بیرون .
به ماشین لباسشویی موقع کار کردن خیره میشه و با تعجب به لباس های داخل ماشین نگاه میکنه و با سر و صداش هیجان میکنه و اونم صدا در میاره .
2چهارشنبه 27 اردیبهشت سال 1391 مراسم پختن آش دندونی ارمیا و ال آی بود که از صبح مامان و خواهرها کار میکردن .( اینم عکس یادبودهای آش دندونی که خودمون طراحی کردیم )
خیلی تلاش کردم از دندون هاش عکس بگیرم ولی یک جا نمی نشست نتیجه دهها عکس خلاصه این شد.
از اردیبهشت ارمیا دست میزنه - نانای میکنه و کلی هم به این حرکات خودش میباله.
3 خرداد ارمیا صدای فروشنده وانتی رو از بیرون شنیده بود و با تعجب داشت همه خونه رو میگشت فکر نمیکرد اون صدا از کجا میاد . حالت هاش خیلی با نمک بود
14 خرداد شنبه بود به سفارش رضوان از ارمیا که عشق گوجه سبز داره و با اون دوتا دندون کوچولوش در حال خوردن عکس و فیلم گرفیتم (نمی دونم چطور میتونه گوجه سبز بخوره و هی تو دهنش این ور و اون ور میکنه )
از٢١ خرداد ارمیا تلاش میکنه کشوهای کابیت ها رو هم باز کنه ولی می بینه زورش نمیرسه .
ارمیا عاشق گربه ، کلاغ و کلا همه حیواناته .تو خیابون همش دنبال گربه هاست ( لباس دخترنه تنش کرده و گل سر هم بهش زده بودم).
بابا اردک راستکی کجا و این کجا ؟؟؟؟؟؟؟؟